شیطونی های بهار
خیلی وقته که وقت نکردم برات بنویسم. یه چند روزیه که مثل داداشی جون می ری جلوی تلویزیون دراز می کشی و کارتون نگاه می کنی. منم چند باری خواستم ازت عکس بگیرم که زود بلند می شدی و نمی ذاشتی. ولی بالاخره موفق شدم. چند باری هم خواستم از نماز خوندت عکس بگیرم که نمی شد و دوباره یه روز موفق شدم. خیلی وقته که وقتی کار بدی انجام می دی و شیطونی می کنی برامون شکلک در میاری و می رقصی که ما دعوات نکنیم. قربونت بره مامانی. گاهی اوقات هم برامون یه بوس هوایی می فرستی. هر باری هم که می ...